پاک کردن گذشته شخصی با جایگزینی و تمرین رفتارهای جدید

۴۴ بازديد

بیشتر افراد فکر می‌کنند به یادسپاری گذشته و کارهایی که در آن انجام داده‌اند بسیار مهم است. اما من معتقدم گذشته‌ها گذشته و چیزی که مهم است امروز و آینده شماست.

کاری که در گذشته انجام داده‌اید نقشی در آینده شما نخواهد داشت. پس بهتر است تمامی حواس خود را بر روی کارها و وقایع امروز خود قرار دهید و از لحظه‌ای که در آن هستید لذت ببرید.

در این مقاله قصد داریم ? روش مناسب برای فراموش کردن حوادث و رویداد‌های ناگوار گذشته را بیان کنیم  که در آن نقش رفتاردرمانی به روش ساده را خواهید آموخت.

 

طرز فکر خود را تغییر دهید:

اگر ذهن شما بر روی موارد منفی تمرکز کند که در گذشته اتفاق افتاده است، زندگیتان در جهتی منفی حرکت خواهد کرد. به یاد داشته باشید که زندگی شما در جهتی حرکت می‌کند که افکارتان آن را تعیین کند. به همین خاطر است که افکار مثبت و روحیه بخش تاثیر بسیار بزرگی در زندگی هر فرد دارد.

هر چیزی که بر روی آن تمرکز کنید بر روی احساسات و نحوه زندگی شما نیز تاثیر خواهد داشت. به جای اینکه تمامی تمرکز خود را بر روی افکار منفی قرار دهید که در گذشته رخ داده است، بهتر است موقعیت جدیدی برای خود بسازید. بازیافت تمامی افکار خود را آغاز کنید و سعی کنید افکار مثبت را جایگزین افکار منفی نمایید.

سعی کنید از جملات مثبتی همچون “من می‌توانم کارهای خوبی انجام دهم” ، “من بسیار باهوش هستم” ، “گذشته‌ها گذشته” ، ” هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی رشد و موفقیت مرا بگیرد” استفاده نمایید.

زمانی که از خواب بیدار می‌شوید این جملات مثبت را با صدای بلند تکرار کنید. خواهید دید که در زمان کوتاه حس بسیار خوبی دارید.

 

رابطه خود را با برخی از دوستانتان قطع کنید:

 

همیشه در زندگی ما افرادی وجود دارند که هیچ نقش مثبتی ایفا نمی‌کنند و تنها باعث کند شدن جریان زندگیمان می‌شوند. در اینگونه موارد قطع کردن رابطه بهترین گزینه است.

برای افرادی که می‌خواهند افکار منفی را برای همیشه از ذهنشان پاک کنند، رابطه با دوستان منفی نیز باید قطع شود. باید خودتان را از این افراد دور نگه دارید زیرا آن‌ها یادآور خاطراتی هستند که ذهن شما را به گذشته سوق خواهد داد.

وقتی می‌گویم رابطه را قطع کنید، منظورم یک جدایی همیشگی و تمرکز بر روی تصورات مثبت و روحیه بخش است. اگرچه انجام اینکار در ابتدا کمی دشوار است اما ارزشش را دارد.

 

برای خودتان هدف مشخصی تعیین کنید:

یکی از مهم‌ترین روش‌ها برای فراموش کردن حوادث تلخ گذشته، مشخص کردن یک هدف خاص برای آینده است. باید با این حقیقت آشنا باشید که بروز حوادث ناگوار یا تجارب بد در گذشته به معنای رسیدن به آخر خط نیست.

شما پتانسیل کافی برای دسترسی به نقاط بزرگ در زندگی را دارید. تصور کنید در آینده کار بسیار بزرگی انجام داده‌اید، به دانشگاه رفته‌اید، شغل جدیدی کسب کرده‌اید و به رویای همیشگی خود دست یافته‌اید. همیشه به تصورات و رویاهای مثبت خود بها دهید و به فکر رشد و پرورش آن‌ها باشید.

این مبحث مهم در چندین مطب در مجله ماورای سلامت شرح داده شده است.

اهداف کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشید و برای رسیدن به آن‌ها از برنامه ریزی‌های درست و مشورت افراد با تجربه کمک بگیرید.

 

بخشیدن را یاد بگیرید:

یکی از مسائلی که از لحاظ احساسی و ذهنی بیشتر افراد را اذیت می‌کند، روحیه نبخشیدن است. کینه داشتن نسبت به یک نفر همانند خوردن سم است. در این حالت اولین نفری که صدمه می بیند خود شما هستید. همه ما اینکار را به خاطر خودمان انجام می‌دهیم اما نمی‌دانیم تنها اتفاقی که رخ می‌دهد نابود شدن احساسات و روحیه خودمان است.

بهترین راه برای فراموش کردن گذشته ، بخشیدن کسی است که اشتباه و ظلمی در حق شما انجام داده است. اگرچه انجام اینکار در حرف آسان است اما اگر بتوانید اینکار را انجام دهید احساس سبکی خواهید داشت.

روحیه نفرت را با روحیه عشق ورزی و دوست داشتن عوض کنید. خواهید دید اولین نفری که از این عشق نفع می‌برد خود شما هستید.

 

تحت تاثیر قرار دادن دیگران را متوقف کنید:

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که احساس کنید هیچ کس شما را درک نمی‌کند و هر تصمیمی می‌گیرید نمی‌توانید آن را عملی کنید؟ اگر پاسخ شما به این جواب مثبت است پس آن‌ها چیزی را که شما می‌بینید مشاهده نمی‌کنند. شما بدهکار هیچ کسی نیستید و نیاز نیست برای هر تصمیمی که می‌گیرید از دیگران اجازه بگیرید و رای و نظر آن‌ها را نیز بدانید.

سعی کنید تایید گرفتن از دیگران را فراموش کنید و به خودتان حق زندگی کردن بدهید. شما نمی‌توانید همه مردم روی زمین را راضی نگه دارید این کار غیر ممکن است. پس به دنبال انجام کار غیر ممکن نباشید.

اگر بخواهید همه افراد را راضی نگه دارید تنها اتفاقی که می‌افتد نا امیدی شماست. اصلا مهم نیست که شما چقدر انسان خوب و دوست داشتنی هستید، همیشه افرادی در اطرافتان خواهند بود که شما را دوست ندارند و کارهایتان را نیز تایید نمی‌کنند.

این نیز بخشی از زندگی است پس به فکر خودتان باشید و از زندگی امروز خود نهایت لذت را ببرید.

 

https://www.zillow.com/profile/TobiMetz3

https://www.mixcloud.com/TobiMetz3/

https://www.reverbnation.com/artist/famle575

https://loop.frontiersin.org/people/2019979/bio

https://unsplash.com/@tobimetz3

https://www.evernote.com/shard/s519/sh/a4498905-ec81-6a1b-7ff7-b5906d4b0ec2/20b23b79cca55057e280498e84a4a6ec

https://www.diigo.com/user/tobimetz3

https://www.sbnation.com/users/TobiMetz3

https://3dwarehouse.sketchup.com/user/f1a2d6b0-a4e0-4c68-82f8-e73f22124544/Tobi-M

 

 

 

پایان نامه ارشد(اقسام اراضی در فقه امامیه و حقوق موضوعه)

۴۶ بازديد

اقسام اراضی در فقه امامیه و حقوق موضوعه



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پایان نامه ارشد(اقسام اراضی در فقه امامیه و حقوق موضوعه)

پایان نامه ارشد( قانون ملی شدن جنگل‌ها)

۵۰ بازديد

قانون ملی شدن جنگل‌ها



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پایان نامه ارشد( قانون ملی شدن جنگل‌ها)

پایان نامه ارشد (خسارات قابل مطالبه در حقوق ایران )

۵۱ بازديد

خسارات قابل مطالبه در حقوق ایران



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پایان نامه ارشد (خسارات قابل مطالبه در حقوق ایران )

Two moral stories for kids - free

۴۴ بازديد

Two moral stories for kids - free

 

 

Stella and the sun moral story for kids

 

 

z5_bmr5.jpg

 

once upon a time there was a cute girl named Stella who liked to climb everything. She was going up on the chair! She used to climb on the table and in short, she climbed on everything! She even climbed trees.

Stella wanted to climb so high that she could catch the sun with her little hands! One day, Stella’s parents took her to a very, very high mountain! Even though Stella became very tired on the way. She was was happy Because she knew that when she reached the top of the mountain, she would be very close to the sun and she thought that she could take it from the sky for herself.

After hours of climbing, Stella and her mother and father reached the top of the mountain! But the sun was still in the sky and Stella could not reach it. That’s why she turned to his father and said:
Dad! Can we take the sun home with us?

Stella’s father tried to take the sun, but after a little effort he said:
No! My hand does not touch the sun!

But suddenly a thought came to his mind! He said to Stella:
Maybe if you sit on my shoulder, you will reach it!

Stella sat on dad’s shoulders with her mother’s help. When Dad stopped, Stella was closer to the sun! Stella stretched her hand and stretched until finally she was able to hold the sun in her hand. Stella smiled happily! Now she could take the sun home to keep for herself! But as soon as Stella put the sun in her pocket, everything got dark and it started to get cold! But it didn’t matter to Stella! Because the sun was in her pocket and it warmed her! Stella was so happy that she didn’t notice any of this happening!
After playing with the sun for a while, Stella said:
We have to go back home so I can show the sun to my friends and play together!

A few hours later, when Stella and her parents arrived in the city, everyone in the city was sleeping, because it was night! Stella waited for a few more hours, but still it was not morning and no child came out of the house. All the houses were closed. All the flowers had faded and a cold wind was blowing.
When Stella saw that the morning did not come, she put the bright and luminous sun in the drawer and fell asleep!

A few hours later he woke up with a sound! The children were singing in the street! They read one poem after another:
It’s dark everywhere
how cold the weather is
I wish the sun would return to the sky
Golden and bright sun
where are you?
Maybe someone came
He took you and put you in his pocket!
kind sun
come back to the sky

Stella quickly went to her friends and said:
Guys! Guys! I didn’t know that if there is no sun, it will be cold everywhere and the trees will dry and the sky will be dark!

Do you know where the sun is? children asked confused.

 

 

 

Timmy, the king of jungle moral story for kids

 

 

 

In a green forest, many small and big animals lived. Every morning, when the sun rose, all the baby animals gathered by the river and played together! Then they would sit and eat the food that their mother had prepared.

Timmy was a little tiger cub who happily woke up every morning, took his food bowl, and went to the river! But when it was time to eat, he would always take his food dish and go behind the trees and eat secretly. One day when he was eating his food, he heard laughter! He looked behind him and saw baby lizard and baby lion laughing loudly!

Timmy asked angrily.
Why are you laughing?

The baby lion said:
Ah! Do you want me to give you some of my food to eat?

Baby lizard said:
Do you only eat so much with your big body?

Timmy was upset and ran home crying! When her mother saw her crying, she asked sadly:
Dear son! What happened?

Timmy cried:
Baby animals bring a lot of food with them every day! But I am an intelligent tiger cub; my food is the least!

His mother said:
Well, I will feed you as much as you like! Are you hungry?

Timmy said:
No!

His mother said:
So why are you crying?

Timmy said:
Because the kids make fun of me and say that I eat the least! They say that whoever eats more is stronger!

Timmy’s mother said:
It’s not like that, my son! Everyone eats as much as he can! They eat all the meat their father brings them every day, but you keep some of it in a safe place every day.

Timmy asked:
What does it mean? A safe place?

His mother said with a laugh.
You will understand what I mean later!

Days passed and passed until one day, the crow woke everyone up and said:
I have hot news! The king of the jungle has woken up! The race is on its way! What does the king think? All the people of the forest! Please, everyone, come to the shelter! We must go to see the lion king, the king of the jungle.

All the animals went to the big lion sanctuary with their babies! The lion came out of his shelter and said to the animals:
Today I want to choose the future king of the jungle.

All the animals were happy to hear this news. Lion continued:
But choosing the king of the jungle takes work. That’s why we have to hold a contest! Any baby animal that can bring the crown of the king of the jungle from inside the cave of the mountain will become the king of the jungle!

The next day, all the baby animals went to the high mountain with a small backpacks.

Timmy ‘s mother also put a food container in Timmy ‘s backpack and said to him:

Remember when I told you that you keep some of your food in a safe place every day?

Timmy said in surprise:
Yes!

His mother showed him the dish and said:
These are the same foods! When you reach the mountain, give this dish to Mr. Eagle!

Timmy asked:
Mr. Eagle?

His mother laughed and sent him to the high mountain!

When all the baby animals reached the mountain, they saw a giant and angry eagle standing in front of the cave door, not allowing anyone to enter the cave. He growled:
Baby animals! What have you brought me?

 

 

For see more moral storis for kids click on moonzia and momlovesbest link site!

2 free & cute stories for kids

۴۷ بازديد

2 free & cute stories for kids

 

 

 

The Little Mermaid story for kids

 

z1_kld.jpg

 

 

My dear little friends! I’m gonna tell you the little mermaid story!

Once upon a time, far and deep in the ocean, where the water is shiny and blue, lived a sea king who had six mermaid daughter. Five of them were happy and cheerful while the youngest one was deeply sad and no one hadn’t seen her smile.

The little mermaid wanted to see the surface world! She loved to see green trees and blue sky. Because of that she always swam to the top of the ocean to enjoy the surface world’s view. She felt depressed when she couldn’t see the above world.

Georgios fish, beautiful shells and all the colorful creatures in the sea were always trying to make her smile but they usually failed. Even her father’s bedtime stories couldn’t cheer her up.

She was so much in love with the young man that she couldn’t stop thinking about him. So he decided to go and visit the seashore witch and ask her to grant a wish.

The little mermaid wanted to dance and walk on the surface world. she wanted to feel the warmth of the sand. The witch. who was cunning and tricky, stirred her potion with an evil smile.

I will grant your wish! But I’ve got one condition! She said. I will give you the ability to walk and dance. But you’ll be no longer be able to talk and sing. If the prince doesn’t confess to his love for you in three days, your voice will be mine forever!

I agree! I accept your condition!

 

 

 

But let me tell you about the prince! He remembered one and only one thing about his rescuer! Her magical voice.

So my little friends, the witch transformed our little mermaid. After she transformed she went to the shore and sat on the warm sand where the prince was looking for her rescuer. prince didn’t remember our little mermaid:

Who are you? OH! You can’t walk?! Let me help you.

So, the prince took the little mermaid to his palace! On the second day, when little mermaid and prince were sailing on the ocean, prince decided to confess his love to her, but before he get a chance, the evil eels of tricky wish, attacked the ship.

The tricky witch who knew this, hid little mermaid’s voice in a seashell and hung it to her neck. Then transformed herself into a beautiful young woman! Then she started singing on the seashore. when the prince heard that magical voice, he was convinced that the tricky witch is her rescuer. so he decided to marry her!

But our little mermaid had many good friends! seals and fish! they decided to uncover witch’s evil plan! They attacked the witch and managed to break the chain of the neckless! Now it was the time! Our little mermaid got her voice back! She now could tell the prince who she truly was!

But on that moment, the sun set and the third day finished! Little mermaid’s legs turned into a tail and the witch grab her and took her into the deep water of the ocean!

The brave prince, who now knew the true story, went and followed the witch and battled her and defeated her!

But my dear friends, prince and little mermaid couldn’t be together anymore! Because little mermaid hadn’t legs anymore! She was really upset!

When her father, the mighty king of the ocean, saw his daughter in that situation, he knew just what he had to do. he moved his magic wand and gave her little daughter two legs!

Soon there was a big wedding on the royal ship! Our little mermaid said goodbye to her family and friends and left the ocean. Her and the prince lived happily ever after.

 

Read more: 100 free stories for kids

 

 

The Town Musicians of Bremen story for kids

 

 

 

My dear fellows, Today I’m gonna tell you the story of town musicians of Bremen.

Once upon a time, there was a man who had a donkey. His donkey had carried the corn sacks for many years. for him! Yes kids! He was a indeed, a loyal donkey!

But getting old, the donkey became weak and unsuitable for the job! So the owner thought to himself:

Should I keep this donkey or let him go?

Sensing the danger, donkey ran away from the farm and decided to go to Bremen.

Yes! I will be a great musician there! He thought.

He started his journey. He walked and walked until he reached a dog, lying on the road! The dog was gasping like he had just finished a long run!

What are you gasping for, dear friend?

OH! I got old and I can’t go hunting every day! said the dog. My master didn’t want me anymore! So I decided to run away! But, how can I find food?

I know what to do! I’m going to Bremen to become a musician! come with me. We can form a band together. I’ll play the Lute and you shall beat the kettledrum!

The cat thought really hard and decided to join them. The three runaways continued their journey and they reached a rooster who was cock-a-doodle-doing with all his might.

Your cock-a-doodle-do goes through and through my skull, said the donkey. What is the problem?

My mistress has guests tomorrow and he told the chef to cook a delicious soup with me for them! this evening I am to have my head cut off. Now I am cock-a-doodle-doing at full pitch while I can. The rooster cried!

Ah you feathery red headed friend! You better come with us and be a part of our band! We are heading to Bremen and become musicians! It is indeed better than death! You have a full pitch voice! Our music will have the best quality! Said the donkey.

The rooster agreed. So the four animal continued their trip to Bremen. In the evening they decided to rest in the forest. The donkey and the dog laid under a large tree while the rooster and the cat settled in the branches. The rooster flew right un the top where he was safer. right before they fall to sleep, the rooster said:

I saw a light! there most be a house not far off!

So we better get up and go! Said the donkey. I’m not comfortable here! We want a shelter.

So they moved further on, and soon saw the light shine brighter and grow larger, until they came to a well lit robber’s house. The donkey, as the biggest, went to the window and looked in.

What do you see, my grey horse? Asked the rooster.

What do I see? Answered the donkey. A table covered with good things to eat and drink, and robbers sitting at it enjoying themselves.

OH! That is just what we want! Said the rooster!

I wish we were there! Moaned the donkey!

Then the animals put their heads together and planned how to best win an invitation to come inside and join the robbers at the feast.

Come, come my friends, said the donkey. We are musicians, so let us sing for our supper.

They began to sing as best as they can. The donkey brayed, the dog barked, the cat mewed, and the rooster cock-a-doodle-do’ed.

Then they burst through the window into the room, so that the glass clattered! At this horrible din, the robbers sprang up, thinking this has to be a ghost, and they escaped in a great fright out into the forest.

The four companions now sat down at the table, pleased with what was left, and ate as if they were going to fast for a month.

As soon as the four musicians finished eating, they turned off the light, and each found a sleeping place according to his nature and fell to sleep. The donkey laid himself down upon some straw in the yard, the dog behind the door, the cat upon the hearth near the warm ashes, and the rooster perched himself upon a beam of the roof; and being tired from their long walk, they soon went to sleep.

A little after midnight, the robbers saw from afar that the light was no longer burning in their house. Appearing quiet, the boss said:

We ought not to have let ourselves be frightened out of our wits. You! Go and examine the house.

The man finding all was still, went into the kitchen to light a candle, and taking the glistening fiery eyes of the cat for burning coals, he held the candle to them to light it. The cat did not understand what he meant to do, however, and flew in his face, spitting and scratching.

 

 

Hansel and Gretel Story for kids

۵۰ بازديد

Hansel and Gretel Story for kids

 

 

a2_hwu3.jpg

 

In a green forest, there was a woodcutter living there by his wife and his two kids. His son’s name was Hansel and his daughter’s name was Gretel. They were very poor. There were times that they even hadn’t something to eat for a day. One day, our poor woodcutter didn’t have enough money for a loaf of bread.

So when the night came, he started to think and think. At the end, he whispered to his wife:

What will happen to us? We can not feed our kids. they are starving.

I know the solution dear! Said the wife. We will take the kids deep in the forest early in the morning. we will ignite a fire for them and we will give each of them a loaf of bread. Then we will leave them for good. They will never find us again and with this plan, we will get rid of them.

Oh no wife! I can not imagine how I’m gonna do that! I can’t leave my kids alone in the forest! Wild animals will find them and swallow them in a moment.

You stupid man! Yelled the wife! Then the four of us will die out of hunger! You better start and make the coffins.

After a while, the man seemed convinced.

OK! But I really am sad for my poor kids.

Not being able to sleep because of hunger, Hansel and Gretel heard what their step mom planned for them. they cried quietly. Gretel said:

This is the end of our story! We are going to die tommorow!

Be quiet Gretel and don’t afraid! I’ve got this.

He waited until both their parents went to sleep. Then he got up, put on his jacket and slipped out from the back door. He stood near the garden, where the white stones were shining under the moon’s light! He picked up as many stones as he could and filled his pocket with them.

Then he turned back to the house and said to his sister:

Keep calm dear and sleep in peace! God will never forget us!

next morning, just before the sunrise, the step mom came and said:

Wake up! Wake up you lazy kids. We have to go to the forest and cut woods for your father.

Then she gave each of them a bread and said:

This is your dinner. Don’t eat it until then!

Gretel take the bread and hide it under her apron, because Hansel had his pocket full of stones. Then they started their journey to the forest. In their way, Hansel took a stone from his pocket every now and then and dropped it on the ground.

When they reached the heart of the forest, they collect wood with their father and used it to make a fire to keeping them warm. When the fire was ready, The step mom said:

Now lie down and rest kids. Your father and I will collect woods and when we were ready to go, we will wake you up!

After a while, they became tired and fell sleep. When they finally woke up, it was night. Gretel started crying and said:
OMG! How shall we get of this forest?

Don’t even think about it sis! Wait a little bit, when the moon rises, we will easily find our way to home.

And when the full mon got up, Hansel took Gretel’s hand and started to follow the white stones that were shining like silver. They walk all the night and next morning, they reached their house. They knocked the door. When the wife opened the door and saw Hansel and Gretel, she said:

You naughty children! How many hours you slept in the woods! We thought you’ll never come back.

But their father was so happy for seeing his kids once again.

Not very long after, another scarcity came to that area. Gain the children heard their step mom talking to their father:

Everything is finished! We just have a half a loaf and after that we will die! We have to get rid of the kids! This time we will take them even deeper in the woods so they will never find us again.

The man wasn’t happy with this at all! He whispered:

I’d rather to share my last morsel with my kids.

But the tricky step mom didn’t listened to him at all and finally managed to convince him to redo the plan.

Children heard this conversation completely. When the parents went to sleep, Hansel got up and wore his jacket. He wanted to go and pick up more white stones, but the step mom had locked the door. Hansel didn’t manage to get out but he started to comfort his little sister:

Don’t cry little sis! Go to sleep! I’m sure God will help us!

Next morning, the step mom came and woke them up and gave each of them a little piece of bread. even less than before. On they way to the woods, Hansel crumbled the bread in his pocket and every now and then, he dropped a crumb on the ground.

Hansel strewed bread crumbs all along the road. Woman take them deep deep into the forest. Where they never been before in their short lives. Then again they collect wood and made a large fire. The step mom said:

Sit here, you children, and when you are tired you can go to sleep; we are going into the forest to cut wood, and in the evening, when we are ready to go home we will come and wake you up.

So when noon came Grethel shared her bread with Hansel, who had strewed his along the road. Then they fell sleep, and the evening passed, and no one came for the poor children. When they woke up it was dark night. Hansel comforted his little sister:

Wait a little, Gretel, until the moon gets up. We will be able to find our way by the bread crumbs I scattered on the road.

So when the moon rose they got up, but they there were no bread crumbs on the ground, cause the birds of the forest and of the fields had come and eat them. Hansel thought they might find the way all the same, but they could not.

They walked that night, and the next day from the morning until the evening, but they could not find the way back to their home, and they were starving, for they had nothing to eat but the few berries they could pick up.

When they got very tired and decided to lay down under a tree and sleep.

It was now the third morning since they had left their father’s house. They were always trying to get back to it, but instead of that they only found themselves farther in the wood, and if help had not soon come they would have been starved.

About noon they saw a pretty snow-white bird sitting on a branch, and singing so sweetly that they stopped to listen. And when he had finished the bird spread his wings and flew before them, and they followed after him until they came to a little house, and the bird landed on the roof, and when they came closer they saw that the house was built of sweets, and roofed with cakes; and the window was of transparent sugar.

We will have some of this, said Hansel, and make a fine meal. I will eat a piece of the roof, Gretel, and you can have some of the window-that will taste like sugar.

So Hansel reached up and broke off a bit of the roof, just to see how it tasted, and Gretel stood by the window and chewed it. Suddenly they heard a thin voice coming from the inside:

Nibble, nibble, like a mouse,
Who is nibbling at my house?

And the children thought:

Never mind, It is the wind.

And they continued eating, not paying attention o the sound. Hansel, who found that the roof tasted very nice, took down a great piece of it, and Gretel pulled out a large round window-pane.

Then the door opened, and an aged woman came out, leaning upon a crutch. Hansel and Gretel felt very scared, and they dropped all was in their hands. The old woman, however, nodded her head, and said:

Ah, my dear children, how did you end up here? You must come in and stay with me, there is no problem with that.

So she took them each by the hand, and led them into her little house. And there they found a good meal laid out, of milk and pancakes, with sugar, apples, and nuts. After that she showed them two little white beds, and Hansel and Gretel laid themselves down on them, and thought they were in heaven.

The old woman, although her behavior was so kind, was a wicked witch, who lay in wait for children, and had built the little house on purpose to attract them. When they were once inside she used to kill them, cook them, and eat them, and then it was a feast day with her.

The witch’s eyes were red, and she could not see very far, but she had a keen scent, like the beasts, and knew very well when human creatures were near. When she knew that Hansel and Gretel were coming, she gave a spiteful laugh, and said with success:

I have them, and they shall not escape me!

Early in the morning, before the children were awake, she got up to look at them, and as they lay sleeping so peacefully with round rosy cheeks, she said to herself:

What a fine feast I shall have!

Then she grasped Hansel with her droopy hand, and led him into a little stable, and shut him up behind a fence. Hansel yelled and cried for help but it wasn’t enough to rescue him. Then the witch went back to Gretel and shook her:

Wake up lazy girl. You have to go and get some water. Cook something nice for your brother. I want him to get fat. When he becomes chubby, I will eat him up.

Gretel began to cry from the bottom of her heart, but it was useless, she had to do what the wicked witch told her. And so the best kind of snacks was cooked for poor Hansel, while Gretel got nothing but crab-shells.

Each morning the old witch visited the little stable, and cried:

Hansel, stretch out your finger, that I may tell if you are fat enough!

Hansel, however, used to hold out a little bone, and the old woman, who had weak eyes, could not see what it was, and supposing it to be Hansel’s finger, wondered very much that why isn’t he getting fat.

When four weeks had passed and Hansel seemed to remain so thin, she lost patience and couldn’t wait more.

Now then, Gretel, said the witch, come on! go get some water. no matter he is fat or thin, tomorrow I must kill and cook him.

Little Gretel who was very sad, started crying and her tears slipped on her cheeks:

Dear God, please help us! if we had been devoured by wild animals in the wood at least we should have died together.

Don’t waste your tears. said the old woman; they are of no avail.

Early next morning Gretel had to get up, make the fire, and fill the kettle.

First we will do the baking, said the old woman; I nave heated the oven already, and kneaded the dough.

She pushed poor Gretel towards the oven, out of which the flames were already shining.

Look inside, said the witch, and see if it is properly hot, so that the bread may be baked.

Gretel noticed that when she become close to the oven, the witch will push him into it, and after cooking her, she will eat her. So she said:

I don’t know how to do it! how shall I get in?

Stupid goose, said the old woman, the door is big enough, do you see? I could get in myself!

and she stooped down and put her head in the oven’s mouth. Then Gretel gave her a push, so that she went in farther, and she shut the iron door upon her, and put up the bar. Oh how frightfully she howled! but Gretel ran away, and left the wicked witch to burn miserably.

Gretel went straight to Hansel, opened the stable-door, and cried:

Hansel, we are free! the old witch is dead!

As soon as the door is opened, Hansel ran out of the stable and hug her little sister. How happy they both were! And as they had nothing more to fear they went over all the old witch’s house, and in every corner there stood chests of pearls and precious stones.

This is something better than white stones! said Hansel, as he filled his pockets.

And Gretel, thinking she also would like to carry something home with her, filled her apron full!

Now, we have to go! said Hansel, if we only can get out of the witch’s wood.

When they had journeyed a few hours they came to a great river.

We can never get across this, said Hansel, There is no stepping stones or bridge.

And there is no boat either, said Gretel; but here comes a white duck; if I ask her she will help us over.

So she sang:

Duck, duck, here we stand,
Hansel and Gretel, on the land,
Stepping-stones and bridge we lack,
Carry us over on your nice white back.

And the duck came, and Hansel got upon her and told his sister to come too.

No, answered Gretel, that would be too hard upon the duck; we can go separately, one after the other.

And that was how they did it, and after that they went on happily, until they came to the wood, and the way grew more and more familiar, till at last they saw in the distance their father’s house.

Then they ran till they came up to it, rushed in at the door, and fell on their father’s neck. The man had not had a quiet hour since he left his children in the wood; but the wife was dead.

And when Gretel opened her apron the pearls and precious stones were scattered all over the room, and Hansel took one handful after another out of his pocket. Then was all care at an end, and they lived in great joy together.

 

For read more click:

en.wikipedia.org

Moonzia.com

چاپ و بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

۴۵ بازديد

چاپ و بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

z1_f22g.jpg

 

صنعت چاپ و بسته بندی یکی از صنایع زیربنایی در کشورهای در حال توسعه است. نقش مهمی در توسعه صادرات، تجارت و روابط اقتصادی بین کشورها دارد.

برای نشان دادن وضعیت این صنعت، در حال حاضر کشورهایی در جهان هستند که با تقویت صنعت چاپ و بسته بندی تبلیغاتی می توانند درآمد زیادی از تجارت جهانی کسب کنند.

اما در مقابل این دسته از کشورها، کشورهای دیگری در جهان وجود دارند که علیرغم مزیت های اقتصادی در تولید بسیاری از محصولات، صرفاً به دلیل عدم وجود یک محصول قوی از بخش بزرگی از بازار مصرف جهانی کنار گذاشته شده اند. ایران بدون هیچ تعارفی در رتبه اول این کشورها قرار دارد. شواهد موجود نشان می دهد که در حال حاضر برخی از صادرکنندگان ایرانی محصولات خود را با کمترین قیمت جهانی به کشورهای شناخته شده صنعت بسته بندی می فروشند و این محصولات را با چند برابر قیمت خرده فروشی مجددا بسته بندی می کنند.

 

نقش چاپ و بسته بندی در روی فروش محصولات

تبلیغات تاثیر زیادی بر فروش محصول دارد. امروزه بسته بندی آنها یکی از راه های تبلیغ و بازاریابی محصولات می باشد. تبلیغات رایگان و خلاقانه را می توان روی کاغذ کادو انجام داد. شما می توانید محصولات و خدمات خود را از طریق تبلیغات به مشتریان معرفی کنید. امروزه چاپ اطلاعات بسته بندی محصولات یکی از مهمترین ابزارهاست. اما باید در این کار تخصص لازم را داشته باشید و روش درست و مناسب را انتخاب کنید.

زمانی که نام محصول، ترکیبات و اجزای آن، تاریخ مصرف، تاریخ ساخت و انقضای محصول، شرایط نگهداری آن و موارد مفیدی از این دست بر روی بسته بندی درج شود، اعتماد مشتری را جلب می کند. در عین حال نوع چاپ و بسته بندی نیز در این زمینه نقش بسزایی دارد. هرچه طراحی نوآورانه و خلاقانه تر باشد، توجه بیشتری را به خود جلب می کند. پس فقط محصولات خود را بسته بندی نکنید. سعی کنید تکنیک های جدید و مدرن، طراحی به روز و غیره را در بسته بندی قرار دهید تا توجه مشتری را به خود جلب کنید. کیفیت محصول نیز در جلب اعتماد مشتری نقش دارد.

 

نقش بسته بندی در صادرات

با رقابت شدید در بازار بین المللی، بسته بندی محصولات بسیار مهمتر از قبل شده است. در این بازارها، تولیدکنندگان و صادرکنندگان به انواع بسته بندی، طرح ها، چاپ و ... توجه زیادی دارند و آنها را یکی از ابزارهای بازاریابی خود می دانند. طراحی بسته بندی نقش مهمی در این امر ایفا می کند. طراحی خلاقانه به ما امکان می دهد نظرات مشتریان بیشتری را جلب کرده و محصولات خود را رقابتی تر کنیم. نکته دیگری که در زمینه صادرات و نقش بسته بندی می توان به آن اشاره کرد، اهمیت بازیابی و استفاده مجدد از بسته بندی محصولات به ویژه بسته بندی مواد غذایی است.

امروزه موضوع محیط زیست و حداقل آسیب های وارده بسیار مورد بحث قرار گرفته است تا بتوان بسته بندی را بازیافت کرد و بیش از پیش به چرخه طبیعی بازگرداند.

 

سخن آخر

بسته بندی بخشی از فروش است و تا حدودی می توان آن را جزء مهمی از آن دانست. اهمیت بسته بندی و استفاده از سلفون opp در این است که با انجام صحیح آن می توانید موفق تر از رقبای خود در بازار باشید. بسته بندی عالی با طراحی منحصر به فرد، چاپ و نوع کاغذی که در تولید آن به کار می رود، نقش مهمی در جلب اعتماد و توجه مصرف کنندگان دارد. بسته بندی باید به گونه ای باشد که بتواند به عنوان یک ابزار تبلیغاتی رایگان و کاربردی با محافظت و جلوگیری از آسیب به محصول به ویژه محصولات غذایی و دارویی، فروش را افزایش دهد.

 

چگونه با ویزای استارتاپ کانادا به کانادا مهاجرت کنیم

۴۷ بازديد

چگونه با ویزای استارتاپ کانادا به کانادا مهاجرت کنیم

 

 

بنا به ده ها دلیل مختلف و مزیت های فوق العاده، ویزای استارت آپ همواره مورد توجه متقاضیان مهاجرت کانادا و اخذ ویزای این کشور بوده است؛ مهم ترین شرط لازم برای دریافت ویزای استارت آپ کانادا ، داشتن ایده خلاقانه و تجاری می باشد. چرا که به واسطه یک ایده خلاقانه و برنامه دقیق استارت آپی امکان ورود به کانادا با کمترین هزینه ممکن برای شما فراهم می شود.

 

در ادامه، مطابق با آخرین قوانین مهاجرتی کانادا در خصوص دریافت این نوع ویزا را باهم مرور خواهیم کرد.

از جمله مهم ترین این مراحل، می توان به شرط اولیه لازم، نحوه دریافت تاییدیه بیزنس پلن و حمایت سرمایه گذار، هزینه ها و مدت زمان دریافت اقامت استارت آپ کانادا و… اشاره کرد.

 

دریافت اقامت دائم کانادا از طریق استارتاپ

روش های مختلفی برای مهاجرت به کانادا با اقامت دائم وجود دارد که بدون شک روش استارت آپ یکی از بهترین های آن هاست.

همچنین این نکته را نیز بدانید که در این روش علاوه بر شخص متقاضی، خانواده وی نیز می توانند از امتیاز اقامت دائم کانادا بهره مند شوند.

مدت زمان دریافت این ویزا نیز نسبت به سایر روش های دریافت ویزای کانادا بسیار کوتاه و پایین است و چیزی در حدود ?? تا ?? ماه زمان می برد.

 

بیشتر بدانید: شرایط دریافت اقامت و مهاجرت به کانادا

 

دریافت تاییدیه از سوی سازمان های سرمایه گذاری معتبر کانادا

علاوه بر داشتن ایده و بیزینس پلن مناسب و قابل تایید برای ارائه، جهت دریافت اقامت از طریق استارت آپ ، لازم است حتما از حمایت یک یا چند سازمان سرمایه گذاری مشخص شده از سوی دولت کانادا برخوردار باشید.

سه سازمان معرفی شده از سوی دولت، گروه های تجاری هستند که برای سرمایه گذاری در حوزه استارتاپ تعیین شده اند.

لیست این سه دسته سازمان نظارتی برای دریافت ویزای استارتاپ کانادا به شرح زیر است:

  • Venture capital funds
  • Angel investor groups
  • Business incubators

 

تفاوت این سازمان ها در چیست؟

در میزان سرمایه گذاری و اعتبار آن ها

 

آیا حتما نیاز به دریافت حمایت از این سازمان ها می باشد؟

بله حمایت مالی و نامه حمایتی دریافتی از این سازمانها یکی از نیازهای پرونده های استارت آپ کانادا می باشد.

 

شرط اولیه برای دریافت ویزای استارت آپ کانادا چیست؟

زمانی که برای دریافت مهاجرت به کانادا از طریق استارت آپ (start up) اقدام می کنید، درحقیقت باید این توانایی را به عنوان یک کارآفرین در جهت ایجاد کسب و کاری معتبر و البته دارای پتانسیل های لازم را داشته باشید. در حقیقت، لازمه اصلی این ویزا، داشتن ایده و برنامه خلاقانه تجاری، برای راه اندازی یک کسب و کار نوین در کشور کانادا می باشد که به عنوان یک کسب و کار مورد تائید شناخته شود.

 

به همین خاطر، ایده تجاری شما، علاوه بر خلاقانه بودن، لازم است توانایی ایجاد موقعیت های شغلی مختلف، برای شهروندان کانادایی را داشته باشد. علاوه بر این، طرح استارتاپ و بیزینس پلن شما برای دریافت تاییدیه سرمایه گذاری و اخذ ویزا، باید پتانسیل رشد در سطوح مختلف بین المللی و توانایی رقابت در مقیاس های جهانی را داشته باشد.

 

البته، تمامی این پتانسیل ها در خصوص طرح و ایده تجاری شما، همزمان از سوی اداره مهاجرت بررسی و سازمان های سرمایه گذاری مورد تایید دولت کانادا می باشد و یکی از الزامات و شروط اصلی دریافت ویزای مهاجرت استارتاپ، علاوه بر ویژگی های فردی شما نظیر گواهی سلامت پزشکی و عدم سوء پیشینه، دریافت تاییدیه از سوی یکی از موسسه های معتبر سرمایه گذاری مورد اعتماد کانادا می باشد. در ادامه تمامی شروط لازم و پروسه دریافت اقامت از طریق ویزای استارتاپ کانادا را بررسی خواهیم کرد.

 

آیا از این ویژگی در خصوص دریافت ویزای استارت آپ (Start up) کانادا اطلاع دارید؟

در حالی که درخواستتان برای اقامت دائم کانادا در حال رسیدگی می باشد،می توانید همزمان برای مهاجرت به کانادا و ساختن شغل خود، مجوزهای لازم برای ویزای کار را دریافت کنید.
While your application for permanent residence is being processed, you can apply for a temporary work permit to get to Canada and start building your business

 

آیا پیش از اپلای کردن اقامت دائم در ویزای استارت آپ کانادا باید مدرک زبان ارائه داد؟

از لحظه اپلای شما ?-? ماه فرصت دارید تا مدرک آیلتس خود را دریافت نمایید.

 

تنها ارائه ایده مناسب برای شروع برنامه استارت آپ کانادا کافیست؟

خیر، علاوه بر شرایط پیش نیاز مانند مدرک تحصیلی، ایده شما نیز باید به صورت حرفه ای و با پلن ارائه شود تا مورد تایید قرار گیرد.

آیا موسسه شما ایده های ما را ارزشیابی می کند؟

متاسفانه این امر از حیطه توانایی های موسسه ما خارج است.

 

دریافت حمایت و تاییدیه برای ویزای استارت آپ کانادا از سازمان ها چگونه است؟

هر یک از سه سازمان مورد تایید دولت کانادا، فرایند و گزینه های بررسی خاص خود را برای ارزیابی طرح تجاری و ایده شما دارند.
 

به عنوان مثال: ممکن است پس از برقراری ارتباط با یکی از سازمان های سرمایه گذاری، از شما خواسته شود تا طرح و ایده خود را به صورت حضوری ارائه دهید، یا در قالب یک فایل تجاری یا همان بیزینس پلن ارسال کنید.

 

دریافت نامه پشتیبان  (letter of support) برای اخذ ویزای استارت آپ کانادا

دریافت نامه پشتیبان یا نامه حمایتی (letter of support)، یکی دیگر از شروط اصلی اخذ ویزای استارت آپ کانادا (start up) می باشد؛ این نامه حمایتی در حقیقت به منزله تایید بیزینس پلن شما از سوی این نهادهای نظارتی برای دریافت سرمایه و پشتیبانی مالی می باشد.

 

پس از برقراری ارتباط با هر یک از ? سازمان اشاره شده، لازم است آن سازمان را در خصوص ارزشمند بودن ایده خود برای سرمایه گذاری متقاعد کنید. پس از به توافق رسیدن با سازمان معتبر، نامه حمایتی را برای شما ارسال خواهند کرد.

 

وجود این مدرک در کنار دیگر مدارک ارسالی برای اخذ ویزای استارتاپ ضروری است و درصورت نداشتن نامه حمایتی، درخواست شما رد خواهد شد.

 

هر یک از این نهاد های نظارتی، دارای صندوق های سرمایه گذاری مختلفی می باشند، که ضرورت دارد حداقل سرمایه لازم را از سوی یکی از آن ها برای دریافت نامه پشتیبان جذب کنید. حداقل سرمایه جذب شده از سوی سازمان های نظارتی و لیست صندوق های سرمایه گذاری آن ها به شرح ذیل است:

  • Venture capital funds
    برای تایید ویزای استارتاپ شما و دریافت نامه پشتیبانی از سازمان Venture capital funds، نیاز به جذب حداقل 200 هزار دلار از یکی از گروه های زیر میباشد:
  • Golden venture partners fund, LP
  • Yaletown Venture Partners inc
  • Scale up Venture Partners, inc
  • Innovation Platform Capital International
  • Westcap Management LTD
  • (Nova scotia innovation (Corporation  o/a innovacorp
  • York Enterpreneurship
  • Top Renergy inc
  • BCF Ventures
  • Real Ventures
  • Pangaea Ventures LTD
  • Extreme Venture Partners ::P
  • Version one Ventures
  • iNova Capital inc
  • BDC Venture Capital
  • Gate Ventures V
  • Celtic House Venture Partners
  • Impression Ventures
  • Lumira Capital
  • PRIVEQ Capital Funds
  • Relay Ventures
  • Angel investor groups
    جذب حداقل یک یا چند سرمایه گذاری که وابسته به این گروه ها باشند برای جذب حداقل ?? هزار دلار سرمایه:
  • Golden Triangle Angel Network
  • Southeastern Ontario Angel Network
  • Canadian International Angel Investors
  • VANTEC Angel Network inc
  • Oak Mason Investments inc
  • Canada TenX Angel Investors inc
  • Ekagrata inc
  • York Angel Investors inc
  • Keiretsu Form Canada
  • Business incubators


شما باید در یکی از این برنامه ها پذیرفته شوید:

  • Agrivalue Processing Business Incubator
  • Waterloo Accelerator Center
  • Launch Academy – Vancouver
  • Interactive Niagara Media Cluster
  • Toronto Business Development Center TBDC
  • VIATEC
  • Platform Calgary
  • Invest Ottawa
  • Spring Activator
  • NEXT Canada
  • Spark Commercialization and Innovation Center
  • Millworks Center for Enterpreneurship
  • Food Processing Development Center
  • York Enterpreneurship Development institute
  • Real Investment Fund III LP.o/a FounderFuel
  • Ryerson Futures inc
  • Innovacorp
  • Knowledge Park
  • LatAM Startups
  • Launchpad PEI inc
  • the DMZ at Ryerson University
  • Real investment Fund III LP.o/a FounderFuel
  • Biomedical Commercialization Canada inc
  • North Forge Technology Exchange
  • Alberta Agriculture and Forestry
  • Alacrity Foundation
  • Creative Destruction Lab
  • Empowered Startups LTD
  • Extreme Innovations
  • Genesis Center


از بین این ? سازمان برای دریافت حمایت، کدام از اعتبار بیشتری برخوردار است؟

Venture Capitals از اعتبار بالاتری برخوردار است و روی پروژه های بزرگ سرمایه گذاری می کند.

 

کدام یک از این موسسات از شرایط راحت تری برای دریافت حمایت برخوردارند؟

انکباتورها دارای شرایط ساده تری نسبت به بقیه سازمان ها می باشند.

 

حداقل سرمایه لازم برای مهاجرت کانادا از طریق استارت آپ کانادا

در خصوص مهاجرت به کانادا از طریق استارت آپ، نیاز به سرمایه گذاری از سوی شما نمی باشد. به همین خاطر اخذ این ویزا، جزو کم هزینه ترین شیوه های دریافت ویزا و اقامت دائم کانادا محسوب می شود. (هزینه های مرتبط به مراحل عمومی اخذ ویزا کانادا، مانند دریافت تاییدیه پزشکی، انگشت نگاری و… همچنان شامل این شیوه اخذ اقامت نیز می شود.)

 

البته، باتوجه به عدم حمایت و پشتیبانی مالی دولت کانادا از مهاجران جدید با ویزای استارتاپ ، پس از ورود به کانادا، باید توانایی مالی برای پرداخت هزینه های زندگی خود و همراهانتان (بستگانتان) را داشته باشید.

مبلغ لازم برای تامین هزینه های زندگی در زمان دریافت ویزای استارتاپ کانادا، بستگی به تعداد اعضای خانواده یا همراهان شما دارد. بر اساس آخرین نرخ اعلام شده از سوی وب سایت رسمی سفارت کانادا در سال ???? میلادی، این مبالغ به شرح ذیل می باشد:

 

هزینه هایی که اشاره کردید برای تمکن مالی در ویزای استارت آپ کانادا نیاز است، برای چه مواردی است؟

این هزینه ها شامل مبالغ برای اجازه منزل، هزینه های خورد و خوراک و خدمات پزشکی می باشد.

 

در صورت داشتن تمکن مالی بالاتر، امکان انتقال پول بیشتر با خود به کانادا هست؟

بله هزینه های یاد شده به صورت حداقل هستند و در صورت توانایی می توان مبالغ بالاتری را با خود به کانادا برد.

 

اگر از سازمان های حامی کمک مالی دریافت کنیم ارتباطی به تمکن مالی دارد؟

خیر این مبالغ تنها و تنها باید در بیزنس شما هزینه شوند.

 

سوابق قضایی و گواهی سوء پیشینه برای ویزای استارت آپ کانادا (Start Up)

زمان اقدام برای دریافت ویزای استارت آپ کانادا ، لازم است فرد متقاضی و هر کدام از اعضای خانواده (همراهان) که بیشتر از ?? سال سن دارند، در زمان ارائه درخواست ویزا، مدارک عدم سوء پیشینه خود را همراه با دیگر مدارک لازم ارائه دهند.

 

نکته مهم درخصوص مدارک قضایی در زمان دریافت ویز:

باید دقت شود، مدارک عدم سوء پیشینه باید شامل تمام کشوهایی باشد که در شش ماه گذشته در آنجا زندگی کرده اید.

 

مدارک پزشکی لازم برای تایید ویزای استارت آپ کانادا

پیش از دریافت ویزا و مهاجرت به کانادا از طریق استارت آپ ، لازم است حتما مراحل دقیق چکاپ پزشکی را گذرانده باشید.

مراحل دریافت چکاپ پزشکی طی نامه ای رسمی، پس از ارسال درخواست دریافت ویزا به دفتر ویزا کانادا ، برای شما ارسال خواهد شد.

 

در خصوص دریافت چکاپ پزشکی، توجه به نکات زیر اهمیت دارد

حتی درصورتی که خانواده شما، قصد همراهی شما را ندارند، لازم است حتما آن ها نیز مراحل چکاپ پزشکی را بگذرانند.

دو حالت کلی در خصوص عدم دریافت تاییده چکاپ پزشکی و رد شد درخواست دریافت ویزای استارتاپ وجود دارد:

وضعیت کلی متقاضی، برای سلامت عمومی یا امنیت اجتماعی و روانی شهروندان کانادا، تهدید و خطر محسوب شود.

نتیجه چکاپ پزشکی تایید کند که فرد متقاضی نیاز به دریافت خدمات بهداشتی و درمانی زیادی در کانادا داشته باشد.

 

ثبت مدارک، انگشت نگاری و عکس بیومتریک ویزا استارت آپ

انجام مراحل انگشت نگاری و عکس بیومتریک، برای هر یک از درخواست های شما جهت اخذ ویزا و اقامت دائم کانادا الزامی است.

(البته، این شرایط برای زمانی است که شما به عنوان متقاضی اقامت کشور کانادا، بین ?? تا ?? سال، سن داشته باشید.)

 

این نوع ویزا و یا حتی دریافت اقامت دائم کانادا، ارتباطی با موفقیت و یا عدم موفقیت استارتاپ شما نخواهد داشت.

 

برخی از معایب ویزای استارت آپ کانادا

همانطور که اشاره شد، دریافت ویزای استارتاپ (Start up) یکی از بهترین گزینه ها برای اخذ اقامت دائم کانادا می باشد؛ اما مطمئنا برای هر روش اخذ ویزا، نقاط ضعفی نیز وجود دارد. از جمله نقاط ضعف این شیوه:

 

طرح ارائه شده به سازمان های مورد تایید دولت کانادا برای دریافت ویزای استارتاپ (Start up)، باید از کیفیت و خلاقیت بالایی برخوردار باشد، چراکه ساز و کار پذیرش طرح استارتاپ، سختگیرانه است.

 

پس از دریافت ویزا، شما ملزم به استخدام نیروی کار کانادایی می باشید.

 

پس از راه اندازی کسب و کار، اجازه افزایش سرمایه بدون کسب مجوز از سازمان های مورد تایید را نخواهید داشت.

 

دولت کانادا در طول هر سال، تنها تعداد محدودی از برنامه های استارتاپ و بیزینس پلن ها را قبول می کند که در صورت پر شدن این ظرفیت، امکان رد شدن تقاضا و درخواست شما برای دریافت ویزای استارتاپ کانادا وجود خواهد داشت.

 

البته، در این خصوص برای دریافت ویزا در کمترین زمان ممکن، مشاورین ارشد ما برای ارائه راهنمایی های لازم همراه شما خواهند بود و در خصوص هر یک از نقاط ضعف دریافت ویزای استارتاپ کانادا ، برنامه های ویژه ای از سوی مشاورین ما ارائه خواهد شد.

 

مدارک مورد نیاز جهت ویزای استارتاپ

دانستن مدارک مورد نیاز برای اخذ ویزای استارتاپی باعث می‌شود تا با آمادگی بیشتری در همه مراحل حضور داشته باشید؛ عمده مدارک مورد نیاز عبارتند از:

  • رزومه شغلی
  • سوابق تحصیلی (الزامی نیست)
  • نامه اثبات تمکن مالی
  • فرم اطلاعات شخصی
  • بیزینس پلن
  • نامه اثبات تمکن مالی

 

مراحل انجام کار در برنامه‌ی ویزای استارت‌آپ کانادا

ویزای استارت‌آپ کانادا مخصوص کارآفرینانی طراحی شده که قصد دارند ایده‌های نوآورانه‌ی خود را در کشور کانادا پیاده‌سازی نمایند.

این کارآفرینان می‌توانند پس از دریافت نامه‌ی حمایتی از سازمان‌های مجاز، برای خود و همه‌ی اعضای خانواده‌شان درخواست مهاجرت به کانادا را داشته باشند. برای این شرکت‌های نوپا، این پتانسیل در کانادا وجود دارد که از حمایت‌های مالی و تخصصی شرکت‌های سرمایه‌گذاری و بانک‌ها بهره گرفته و یا با شرکت‌های خصوصی کانادا ترکیب شده و کسب‌وکارهایی در مقیاس جهانی را شکل دهند.

 

برای اقدام در برنامه‌ی ویزای استارت‌آپ، مراحل انجام کار به ترتیب زیر می‌باشد:

 

  1. بررسی ایده‌ی تجاری مورد نظرتان در خصوص نوآورانه بودن در کانادا و گرفتن مشاوره‌ی حرفه‌ای در خصوص اینکه آیا طرح تجاری شما پتانسیل اقدام در برنامه‌ی ویزای استارت‌آپ را دارد یا خیر.
  2. تهیه بیزنس پلن به‌صورت حرفه‌ای و با در نظر گرفتن محیط اقتصادی و بازار کانادا.
  3. انتخاب یکی از سازمان‌های تعیین شده توسط اداره‌ی مهاجرت و ارسال درخواست، بیزنس پلن و مدارک لازم برای اخذ نامه‌ی حمایتی از آن سازمان.
  4. هر کدام از سازمان‌های تعیین شده روال خاص خود را بابت پذیرش درخواست و نحوه‌ی ارائه طرح دارند. بنابراین ممکن است نیاز باشد تا قبل از تایید طرح، آن را به زبان انگلیسی برای کارشناسان آن سازمان پرزنت کرده و به سوالات آنها پاسخ دهید. متقاعد کردن سازمان تعیین شده برای تایید طرح و دادن نامه‌ی حمایتی نقطه‌ی کلیدی شما برای موفقیت در برنامه‌ی ویزای استارت‌آپ می‌باشد.

 

  1. ارسال مدارک شخصی و مستندات لازم برای اداره‌ی مهاجرت، پس از دریافت نامه‌ی حمایتی.
  2. سازمان حامی شما قبلا رونوشتی از نامه‌ی حمایتی صادر شده را به اداره‌ی مهاجرت ارسال کرده است. بنابراین شما نیازی به ارسال مدارک مربوط به بیزنس خود به اداره‌ی مهاجرت ندارید. در این مرحله، درخواست رسمی شما برای اقامت دائم کانادا و در صورت نیاز برای مجوز کار (برای اعضای ضروری طرح)‌ ثبت خواهد شد. اگر نقص مدرک نداشته باشید، معمولا مجوز کار شما بین سه تا شش ماه صادر خواهد شد. البته، به‌صورت هم‌زمان پرونده‌ی اقامت دائم شما در جریان است.

 

  1. اجرای طرح ارائه شده و پیگیری فعالیت‌های کسب‌وکار در طول مدت حمایت که از طرف سازمان حامی اعلام می‌شود.
  2. گزارش پیشبرد فعالیت‌های شما برای رشد ایده‌ی استارت‌آپی، در مقاطع خاصی توسط سازمان حامی به اداره‌ی مهاجرت ارسال خواهد شد. بنابراین عدم فعالیت و عدم پیشرفت کار، پروسه‌ی اقامت دائم شما را به خطر خواهد انداخت. این مدت، بین 12 تا 16 ماه توسط اداره‌ی مهاجرت پیش‌بینی شده است که البته در مقاطعی، با توجه به انباشته شدن پرونده‌ها، تا 32 ماه نیز طول کشیده است.

 

  1. ورود احتمالی سازمان سوم جهت بازرسی و صحت اقدامات و گزارشات.
  2. هنگام بررسی پرونده‌ی شما توسط اداره‌ی مهاجرت کانادا، ممکن است از سازمان‌های دیگری برای بررسی و تحقیق بیشتر روی طرح کسب‌وکار شما و نیز تایید اقدامات و فعالیت‌های سازمان حامی شما درخواست همکاری شود. در این مرحله (Peer Review)، یکی از این سازمان‌های طرف سوم، شروع به جمع‌آوری اطلاعات می‌کند. اطلاعات اولیه از سازمان حامی و اداره‌ی مهاجرت گرفته شده و پس از بررسی و راستایی‌آزمایی، نتایج به اداره‌ی مهاجرت ارسال خواهد شد.

 

  1. دریافت اقامت دائم کانادا، درصورتی‌که همه چیز درست و طبق برنامه پیش رفته باشد.
  2. پس از دریافت اقامت دائم، شما می‌توانید هر حرفه‌ی دیگری غیر از طرح استارت‌آپی خود را دنبال کنید و دیگر تعهدی در قبال پیگیری فعالیت‌های آن نخواهید داشت. البته امیدواریم در این مقطع، بیزنس شما به‌حدی سودآور باشد که نیازی به کار دیگر نداشته باشید.

 

مجوزهای مورد نیاز برای ویزای استارت‌آپ

شما می‌توانید پس از دریافت گواهی تعهد و نامه‌ی حمایت از سازمان تعیین شده، برای ورود به کانادا و پیگیری فعالیت‌های مربوط به استارت‌آپ خود، درخواست مجوز کار بدهید. در این حالت، سازمان حامی شما باید از درخواست مجوز کار پشتیبانی کند و ضرورت آن را به اداره‌ی مهاجرت اعلام نماید. بنابراین فقط افرادی از تیم استارت‌آپ می‌توانند درخواست مجوز کار بدهند که به‌عنوان عضو ضروری (Essential Member) اعلام شده باشند.

 

بنابراین، اگر واجد شرایط هستید و حضور شما برای پیشبرد فعالیت‌های کسب‌وکارتان ضروری است، می‌توانید برای مجوز کار درخواست دهید.

لازم نیست ابتدا برای اقامت دائم اقدام کنید. نکته‌ی دیگر اینکه مجوز کار شما در این حالت، مجوز کار بسته (محدود) خواهد بود، بدین معنا که شما نمی‌توانید در کانادا به غیر از فعالیت‌های مربوط به طرح استارت‌آپی خود، فعالیت‌های دیگری داشته و از آن فعالیت‌ها درآمد کسب نمایید.

 

توجه: گواهی تعهد، به مدت شش ماه از تاریخ صدور اعتبار دارد. بنابراین، شما باید درخواست خود برای اقامت دائم را قبل از انقضای آن ارسال کنید، چه برای مجوز کار درخواست دهید یا نه.

 

شرایط لازم برای گرفتن مجوز کار

برنامه‌ریزی برای سکونت در هر استان یا منطقه‌ای در کانادا غیر از استان کبک (این استان شرایط و رویه‌ی خاص خود را دارد)

 

پرداخت هزینه‌ی دولتی کارفرما

دریافت گواهی تعهد و نامه‌ی حمایت از یک سازمان تعیین شده، که در آن شما را به‌عنوان عضو ضروری اعلام کرده و نشان دهد دلایل تجاری فوری برای ورود زودهنگام شما به کانادا وجود دارد.

 

داشتن بودجه‌ی کافی برای حداقل هزینه‌های خانواده خود به‌مدت 52 هفته (یک‌سال).

 

هزینه‌های دریافت ویزای استارت‌آپ کانادا

هزینه‌های دریافت ویزای استارت‌آپ، به 3 قسمت تقسیم می‌گردد. بخش اول، هزینه‌های دفتر مهاجرتی می‌باشد که با توجه به خدماتی که به شما ارائه می‌شود، متفاوت است.

داشتن تیم حرفه‌ای در زمینه‌ی کارآفرینی و مدیریت کسب‌وکار، بررسی و ارزیابی دقیق ایده‌های کسب‌وکار ارسال شده توسط متقاضیان، تنظیم و نگارش حرفه‌ای بیزنس پلن با توجه به مختصات مورد نیاز اداره‌ی مهاجرت، داشتن تجربه و تعهد لازم در امور مهاجرتی و ارتباط مفید و موثر با سازمان‌های تعیین شده از جمله توانمندی‌ها و خدمات یک دفتر مهاجرتی می‌باشد.

 

بخش دوم هزینه‌ها، شامل هزینه‌های انکوباتورها، انجل‌ها و یا صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌باشد. این بخش از هزینه‌ها بسیار متفاوت بوده و تا 100 هزار دلار برای هر تیم استارت‌آپی ممکن است هزینه داشته باشد.

این موضوع، بستگی به این دارد که از کدام گروه و کدام سازمان، نامه‌ی حمایتی دریافت می‌کنید و قرارداد شما با آنها شامل چه خدماتی می‌باشد. این هزینه‌ها، همان‌طور که در بالا به آن اشاره شده بود، در قالب قرارداد رسمی و به‌ازای خدمات ارائه شده دریافت خواهد شد.

بخش سوم هزینه‌ها، شامل هزینه‌های دولتی جهت دریافت مجوز کار و اقامت دائم خواهد بود. این هزینه‌ها عبارتند از:

 

هزینه‌های دولتی برای اقامت دائم:

  • متقاضی اصلی پرونده: 2،140 دلار
  • همسر: 1،365 دلار
  • هر کدام از فرزندان: 230 دلار

 

هزینه‌های دولتی برای مجوز کار:

  • مجوز کار بسته برای متقاضی اصلی: 255 دلار
  • مجوز کار باز برای همسر: 255 دلار
  • ویزای بازدید فرزندان: 100 دلار

 

چگونه ماساژ به لاغری کمک می کند

۴۷ بازديد

ماساژ لاغری امروزه به یکی از روش های عامه پسند برای لاغری تبدیل شده است و در عین حال یک ورزش نیز محسوب می شود. برای بسیاری از افراد کاملا لذت بخش است خدمات ماساژ با تمام فوایدی که به همراه دارد را دریافت کنند و در عین حال به کاهش وزن و لاغری دست یابند.

اما آیا این روش راهکار مناسبی برای لاغری است؟ چگونه باید آنرا انجام داد تا نتیجه مطلوبی را برای کاهش وزن به همراه داشته باشد؟

مجله ورزش و زیبایی ماورای سلامت را برای به دست آوردن جامع ترین دانش در این حوزه به یاد داشته باشید.

مقدمه ای بر ماساژ لاغری

ماساژ لاغری یکی از راه های ارائه شده توسط متخصصان در زمینه لاغری موضعی است که امروزه بسیار پرطرفدار شده است. این نوع از لاغری موضعی به دلیل غیر تهاجمی و بی خطر بودن، در بین کسانی که به دنبال لاغری به خصوص لاغری موضعی هستند، موضع فعالی دارد.

مطالب مرتبط با ماساژ لاغری

ماساژ لاغری علاوه بر لاغری موضعی به بهبود وضعیت سلولیت ها نیز می پردازد. مسئله دیگری که درباره این نوع به خصوص از لاغری موضعی مطرح می شود این است که ماساژ لاغری چه کاری انجام میدهد یا چه معجزه ای دارد که انواع رژیم ها و ورزش کردن از آن برخوردار نیستند.

برای پاسخ به این مسئله باید عرض کنم که لاغری با استفاده از ماساژ یک معجزه نیست و در برخی از وب سایت ها درباره اثرات آن مبالغه میشود. از طرفی ماساژ لاغری در کنار ورزش برای لاغری، تاثیر بیشتری خواهد داشت.

باید عرض کنم که افراد مختلف، ویژگی های بدنی مختلفی دارند و بازخورد هر کسی در برابر روش های مختلف لاغری متفاوت خواهد بود.

ماساژ لاغری چه تفاوتی با ماساژ های دیگر دارد؟

در این جا باید عرض کنم که ماساژ لاغری و تکنیک های آن با دیگر انواع ماساژ فرق چندانی ندارد. اما در ماساژ لاغری تمرکز فرد ماساژ دهنده بر روی نقاط مورد نظر برای لاغری است تا با افزایش خون رسانی به این بخش ها به کم کردن چربی تجمع یافته در این ناحیه کمک کند.

تکنیک های ماساژ لاغری

هر نوع از ماساژ، در واقع شاخه اختصاصی شده مجموعه ای از تکنیک های ماساژ مادر یا اولیه (حرکت های سراندن، مالش دادن، ورز دادن و ضربه زدن) است. در ماساژ لاغری هم از این تکنیک های اولیه استفاده می شود ولی تمرکز آنها بر روی نقاط مورد نظر است.

 

1. حرکت سراندن یا افلوراژ

این حرکت به عنوان مقدمه ماساژ لاغری شناخته میشود. در این حرکت کف دست ها در یک جهت سُرانده میشود و در هنگام بازگشت به نقطه آغاز کمی فشار سطحی وارد میشود. در حرکت سراندن گردش خون موضعی بالا می رود و نقاط مورد نظر برای تکنیک های بعدی آماده می شوند.

 

2. حرکت مالش دادن

در این حرکت کف دست در طول ماهیچه مورد نظر به صورت طولی حرکت میکند و در واقع اصطکاک، باعث گرم شدن ناحیه و بالا رفتن جریان خون موضع میشود.

 

3. حرکت ورز دادن

این حرکت معمولا بر روی نشیمنگاه، بالای پاها و مناطق با حجم عضلات بالا انجام می شود. این تکنیک شامل فشرده کردن سپس رها کردن عضلات میشود و در نهایت باعث بالا رفتن جریان خون موضعی، گرم شدن بافت ها و بالاخره افزایش خاصیت ارتجاعی عضلات می شود.

 

4. حرکت ضربه زدن

این حرکت شامل ساطوری زدن و نیشگون گرفته است. در هر دو این حرکات ضربه باعث واکنش ماهیچه میشود. این نوع از حرکت در ماساژ لاغری کاربرد چندانی ندارد و معمولا برای انواع دیگر ماساژ استفاده میشود.

مراحل ماساژ لاغری برای قسمت های مختلف

مانند هر ماساژ دیگری، ماساژ لاغری هم مستلزم تمهیدات اولیه ای است که می توان از این تمهیدات به آماده سازی اتاق ماساژ، تهیه تشک و ملحفه های تمیز و سفید رنگ، استفاده از عطر و عود برای خوشبو کردن فضا، موسیقی آرامش بخش و روغن های گیاهی اشاره کرد. پس از آماده سازی فضا،  بر روی ماساژ ناحیه مورد درخواست تمرکز میشود.

آموزش ماساژ لاغری پهلو و شکم

در این ماساژ پس از دراز کشیدن فرد به صورت طاق باز(به پشت) کار آغاز میشود. ابتدا دست های خود را چرب کنید و با استفاده از کف دست و سر انگشتان (حرکت سُراندن) از پهلو ها به سمت ناف حرکت میکنیم. این حرکت را برای 4 تا 5 دقیقه در جهات مختلف انجام دهید.

  • سخت ترین قسمتی از بدن که لاغری آن به تلاش فراوانی نیاز دارد، شکم و پهلوها هستند. اما برای این موضوع راهکارهای متعدد و موثری وجود دارد که می توان از آنها بهره گرفت. برای این منظور پیشنهاد می کنیم به مقاله لاغری شکم و پهلو بدون ورزش فقط با 3 راهبرد موثر مراجعه کنید تا راهکارهای موثری را در اختیارتان قرار دهد.

ماساژ لاغری برای ران ها

این ماساژ به این صورت است که فرد باید به پهلو دراز بکشد و با دست چرب شده با روغن، از بالای ران (پایین تر از مفصل لگن) به طرف پایین (تا زانو) با فشار متناسب کشیده شود. سپس این حرکت را برای پای دیگر باید تکرار کرد. زمان ماساژ برای هر پا بین 3 تا 5 دقیقه است. این حرکت به ویژه برای از بین بردن سلولیت های ناحیه ران بسیار مفید است.

ماساژ لاغری برای بازو ها

در بانوان یکی از محل های تجمع چربی بازو ها هستند. برای از بین بردن و کم کردن چربی های این ناحیه از ماساژ دورانی همراه با روغن ماساژ میتوان بهره برد. این ماساژ به نوبت به مدت 3 تا 5 دقیقه برای هر کدام از دست ها انجام میشود.

موارد استفاده از ماساژ لاغری

به طور کلی ماساژ لاغری برای کسانی که دچار بیماری های مانند آرتروز که درگیر کننده مفاصل است ورزش کردن برای آنان دشوار است، توصیه میشود. این روش کاهش سایز برای کم کردن چربی شکم برای بعد از زایمان که ورزش کردن امکان پذیر نیست کاربرد بسیار مفیدی دارد.

به طور کلی به افرادی که سالم هستند و توانایی استفاده از دیگر راه های لاغری را دارند پیشنهاد میشود از ماساژ لاغری در کنار سایر روش های لاغری مانند استفاده از دستگاه های لاغری، ورزش، استفاده از رژیم های لاغری و قرص های لاغری بهره ببرند.

ماساژ لاغری در واقع کار دستگاه های لاغری را انجام میدهد ولی سرعت عملکرد ماساژ لاغری بسیار پایین تر از دستگاه لاغری است.

چند جلسه ماساژ لاغری مناسب است؟

به طور کلی افراد با هم متفاوت هستند و طبیعت متفاوتی دارند حتی اگر قد و وزن یکسانی داشته باشند. آب و هوای محل تولد، شرایط زندگی و عادات غذایی که هر فرد دارد به مرور زمان طبیعت یک آن را تعیین میکند.

به طور کلی برای 2 تا 3 جلسه در هفته استفاده از ماساژ لاغری پیشنهاد می شود و در طی بازخورد بدن فرد نسبت به ماساژ، تعداد جلسات کم میشود یا افزایش داده میشود.

بهتر است تعداد جلسات از 2 تا 3 جلسه در هفته بیشتر نشود؛ چون ممکن است باعث خستگی بدن شود و یا منجر به عادت کردن بدن به شرایط جدید شود و ماساژ لاغری اثر خود را از دست بدهد.

نکاتی که باید برای ماساژ لاغری در نظر داشت

 

با توجه به اینکه اکثر افراد برای ماساژ لاغری قسمت های مختلف بدن و به ویژه لاغری شکم اقدام می کنند لازم است تا نکاتی را در رابطه با انجام ماساژ در نظر داشت. به موارد زیر برای قبل و بعد از ماساژ لاغری توجه کنید:

  • در صورت احساس درد در قسمتی از بدن حتما باید آنرا به ماساژور اطلاع دهید.
  • دردهای شکمی برای انجام ماساژ لاغری شکم باید جدی گرفته شوند.
  • وجود هر گونه لخته خون در پاها، بیماری های قلبی و همینطور کلیوی باید به ماساژ دهنده اطلاع داده شود.
  • مواردی از قبیل فشار خون، پوکی استخوان و التهابات بدنی نیز بهتر است برای پیشگیری از مشکلات جدی در نظر گرفته شوند.
  • انجام ماساژ روی نواحی سرطانی و دارای تومور ممنوع است و به ویژه اگر سرطان به شکل سرطان غدد لنفاوی باشد و احتمال انتقال آن به سایر نقاط وجود داشته باشد.
  • انجام ماساژ برای قسمت هایی از بدن که با عفونت همراه هستند ممنوع است و ممکن است باعث سرایت عفونت به سایر قسمت ها شود.
  • بهتر است به هیچ وجه بعد از صرف غذا ماساژ انجام نشود.

 

سخن پایانی

به طور کلی ماساژ لاغری به تنهایی برای گرفتن نتیجه بهتر توصیه نمیشود. در کنار ماساژ بهتر است تمرینات سبک ورزشی هم انجام شود. ماساژ به تنهایی برای افرادی که به دلیل ناتوانی جسمی و بیماری قادر به ورزش کردن نیستند، پیشنهاد میشود. قطعا عالی ترین روش، ورزش برای لاغری شکم می باشد و این حرکات هوازی برای لاغری در اندازه توان فرد باید انجام گیرند.

بهتر است برای ماساژ دادن از روغن های گیاهی مرغوب استفاده شود. بهترین روغن برای ماساژ لاغری، روغن های با طبیعت گرم مانند روغن کنجد، زیتون، بادام تلخ و شیرین توصیه میشود. اگر هدف از ماساژ لاغری و تسکین دردهایی مانند دردهای آرتروزی است بهتر است از روغن های ترکیبی که خاصیت تسکین دهندگی دارند استفاده شود. از این دست روغن های میتوان به روغن سیاهدانه با پایه روغن زیتون اشاره کرد که برای تسکین درد های آرتروزی بسیار مفید است.

 

 

 

https://list.ly/tobimetz3/lists

https://letterboxd.com/TobiMetz3/

https://www.bitsdujour.com/profiles/ISIp1c

https://devpost.com/tobimetz3

https://www.mapleprimes.com/users/TobiMetz3

https://logopond.com/TobiMetz3/profile/571947/?filter=&page=

https://www.misterpoll.com/users/4921815

https://www.wattpad.com/user/TobiMetz3